تنهایی
دلم تنگ میشه! خیلی دلم می خواد برم... اما می ترسم... می ترسم دلم تنگ بشه! شایدم نمی خوام برم دارم بهونه میارم! اما قول میدم برم! نمی گم زود زود... اما می رم! شاید روزای اول وقتی میگفتم خداحافظ دلم هررری می ریخت! اما ببین حالا چه راحت می گم می رم؟؟! اگه برم یه روزی بشنوم کسی جامو گرفته میمیرمو زنده می شم... اگرم نرم میترسم یه روز خودت بگی برو! منو ببخش به خاطر دل باختنم! تو دعا کن! دعا کن من برم!... ببین کارمون به کجا رسیده؟! می دونم حرفام شبیه التماسه! اما تو اعتنا نکن... تو که خوب بلدی بی اعتنایی رو! اما خودت بگو روزی چند بار میام تو خلوتت تا یادت نره من هستم! می ترسم از روزی که دوست داشتنم! می گن بعضی وقتا باید کم باشی تا کم بودنت احساس بشه نه اینکه نباشی تا نبودنت عادت بشه! باشه عزیزم! من کم می شم... اما یه قول بهم بده : که کم بودنمو احساس کنی! همین! این مطلب را از وب یکی ار دوستان برداشتم چون خیلی به نظرم زیبا اومد
همیشه از خدا می پرسم بین من و تو کی گناه کاره؟
می دونم من!
روزی چند بار به چند بهونه میام کنارت
آره دوست داشتنم انقد بزرگ بشه و من انقدر کوچیک که صدامو نشنوی!
قالب رایگان وبلاگ پیچک دات نت |