تنهایی
و از آنها خواست تا برای پنهان کردن راز زندگی پیشنهاد بدهند. یکی از فرشتگان به خدا
گفت: آن را در زیر زمین مدفون کن. فرشته دیگری گفت: آن را در زیر دریاها قرار بده.
سومی گفت : راز زندگی را در کوهها قرار بده . ولی خداوند فرمود : اگر من بخواهم به
گفته های شما عمل کنم فقط تعداد کمی از بندگانم قادر خواهند بود آن را بیابند . در
حالی که من میخواهم راز زندگی را در دسترس همه بندگانم قرار بدهم. در این هنگام
یکی از فرشتگان گفت:فهمیدم کجا ای خدای مهربان راز زندگی را در قلب بندگانت قرار
بده. زیرا هیچکس به این فکر نمی افتد که برای پیدا کردن آن باید به قلب و درون خودش
نگاه کند.
و خداوند این فکر را پسندید.
قالب رایگان وبلاگ پیچک دات نت |