سفارش تبلیغ
صبا ویژن


تنهایی

یک بار دیگه اومدم بی واسته باهات حرف بزنم

خودت بهتر می دونی که من چقدر این حرف زدنای بی واسطه رو دوست دارم

اصلا یه جورایی بدون حرف زدن با تو اموراتم نمی گذره

هر وقت به یادت بیفتم صدات می کنم بلند

دیگه مهم نیست تو پباده رو باشم یا روی پل هوایی یا توی خونه

کاشکی می شد همیشه به یادت باشم همیشه بلند صدات کنم همیشه یادم باشه که تو قدرتمند تر از همه و همیشه حضور داری

اون وقت دیگه هیچ غم و غصه ای حس نمی کردم هیچ مشکلی نمی تونست از پا درم بیاره هیچ کدام از افریده هات نمی تونستن ارامش روحی مو ازم بگیرن

می بینی بعضی وقتا ازت شاکی ام و می گم(( خدایا نوکرتم تنهایی فقط زیبنده خودته مارو یه جورایی از تنهایی در بیار))

ولی وقتی فکرشو می کنم می بینم تنها بودن بد هم نیست

اصلا شنیدم تو اون بنده هایی رو که بیشتر دوست داری بیشتر امتحان می کنی مثلا با سختیا و تنهایی ها و غصه ها

برای اینکه دوست داری صدای بنده های محبو ب تو بشنوی که ازت کمک می خوان

قربون بزرگی ات برم

اگه مطمئن بشم که من رو هم به خاطر همین امتحان می کنی انگیزه ام برای قبولی بیشتر می شه

می بینی هر وقت می خوام چهار تا کلمه با تو حرف بزنم و یاد مهر بو نیات می افتم اشکم در می اد

راستی تو چطوری بنده هایی مثل من رو تحمل می کنی؟

هیچ وقت کاری کردم که به خودت بگی کاش فلانی رو نمی افریدم؟

تو رو خدا اگه جوابت مثبته بلند نگو چون طاقت شنیدن شو ندارم

اصلا اگه به مهربونی ات ایمان نداشتم که حالم زار بود

تو هیچ وقت من رو تنها نذاشتی پس لابد - حتی با وجود همه اشتباهاتم- باهام قهر نیستی

می دونم که گاهی نا امیدت میکنم بعضی وقتا خیلی ناجور سوتی می دم خفن کاری می کنم سر در گم می شم کج می رم اما تو رو خدا- یعنی تو رو قسم به خودت- ازم دلگیر نشو باشه؟

خودت که می دونی وقتی بدونم کارا مو تایید می کنی چقدر فرض تر راه می رم

این ادمای توی کوچه و خیابون - که بعضیا شون اصلا حواسشون نیست تو داری نگا ه شون می کنی

همه شون همین طوری هستن

گاهی اوقات خود مون هم نمی فهمیم چرا این قدر خنگ بازی در می اریم

یادته یه بار از اینکه یه نفر فرا موشم کرد چقدر حالم گرفته شد و اومدم پیش ات و طبق معمول ابغوره گرفتم...

حالا می فهمم مهم تر از همه اینه که تو فراموشم نکنی

الان که فکر می کنم می بینم در طول عمرم چه چیزای عجیبی ازت خواستم لابد با خودت گفتی (( این بنده من چرا این جوریه؟ هر چی بهش میدم سیر مونی نداره این دیگه چه چیزیه که از من خواسته؟))

می شه خواهش کنم اون خواسته های غیر منطقی رو فراموش کنی؟

حالا می رسیم به خواسته جدیدی که همین الان به فکرم رسید

درسته من بازم وقتی اومدم پیش تو هوایی شدم که دست خالی بر نگردم

راستی چرا من رو این قدر پر رو و متوقع افریدی؟

ولی حتما بهم حق می دی مه بخوام یه یادگاری جدید ازت داشته باشم

فقط می خوام کاری کنی که همیشه بتونم همین قدر راحت باهات صحبت کنم

خدایا

هیچ وقت نگذار مانعی بین ما فاصله بندازه

اره می دونم که همه موانع این مدلی رو خود من درست می کنم ولی اگر بخوای می تونی جلومو بگیری

نگذار فراموشت کنم نگذار یادم بره که چقدر نگران من هستی که چقدر منو دوست داری که چقدر دلت می خواد یه ادم حسابی باشم

باز دارم با پر حرفیام وقت تو می گیرم ((خودت وکیلی)) اگه از حرفام خوشت نمی اد زبونم رو ازم بگیر

مالی داری و اختیاری... قابلی هم نداره


نوشته شده در شنبه 89/2/25| ساعت 1:44 صبح| توسط یلدا| نظرات ( ) |


قالب رایگان وبلاگ پیچک دات نت