سفارش تبلیغ
صبا ویژن


تنهایی

 

رد اشک ها را تا ابر های اسمان جستجو کن و اسان نگاهت را از ابر ها بر مگیر

من حرف های نا گفته ای را در میان ابر ها دیده ام

حرف هایی که اشک شده و اشک هایی که همراه اب های بخار شده دریا ها به بالا رفته اند

به ان ابر کوچک نگاه کن شاید ان حروف مبهم کلمه یا جمله ای ست به وقت دعای سحر که هرگز بر زبان نیامد اما با خود نیازی را داشت که ان ادم دور یا نزدیک ان را با خدایش در میان گذاشت

تنها خدا می داند که هر ابر رازدار چند ادم است

شاید ان روز که تو ندیدی خدا حرف هایت را از میان ابرها بیرون کشید تا ان طور که می خواهی شود

تو حتی گریه ات را دست کم نگیر

بفهم که چه حرف های ناگفته ای را درون اشک هایت می ریزی و به اسمان می فرستی

چه کسی باور می کند که اسمان پر از کلمه است؟

خود من چقدر با ماه حرف زده ام و چند بار با نگاه به ستاره ها چیز هایی گفته ام که شنیده اند

من حتی دیده ام که وقتی اسمان بارید بعضی حرف ها به دریا ریخت و ماهی ها ان را قاپیدند وعوض شدند

مواظب حرف هایت باش

بگذار ماهی ها با اشک های ما عاشق شوند

من دیده ام که وقتی اسمان بارید بعضی راز ها و اشک ها به زیر خاک رفتند و در ریشه ان گل سرخ یا همین بید مجنون که تو را عاشق تر کرد جا گرفتند

مواظب حرف ها واشک هایت باش و باور کن که اسمان زمین دریا ماهی ها ستاره ها و همه جا گوشه ای از تو را در خود دارد

من فرشته ای را می شناسم که کارش جمع کردن حرف های ناگفته ادم هاست

حرف هایی که هر کلمه اش شاید گوشه ای از این هستی افتاده باشد

من او را دیده ام که حتی رنگ نگاهت را وقتی گریه می کردی درون سبد حرف هایت ریخت تا با مهربانی ان را به خدا نشان دهد

من دیده ام که ان فرشته چطور برای کامل کردن جمله ای که خدا از پیش ان را می دانست دره ای مه الود را جستجو کرد و به انتظار نشست که ان ماهی عاشق فقط یک حرف تو را در بازدمش به دریا پس دهد تا جمله نیاز دل تو را کامل کند شاید دعایت مستجاب شود

مواظب حرف ها و اشک هایت باش

مگذار ان فرشته مهربان خسته شود


نوشته شده در پنج شنبه 89/2/23| ساعت 11:0 صبح| توسط یلدا| نظرات ( ) |


قالب رایگان وبلاگ پیچک دات نت