سفارش تبلیغ
صبا ویژن


تنهایی

سلام

امید وار هستم که بخوانی این را و بفهمی درد این دل غمگین را

همه اینجا خوبند.همه چیز رو به راه ا ست و سکوتی چه عمیق بر اتاق حکم فرماست

خوب هستی حتما و اگر می پرسی از احوالات من هم

ای زنده ام و ملالی نیست بجز دوری تو ،خوبم خوب روزگارم... ای بد نیست

بعضی اوقات خیره می مانم به آسمان

چشمها می بندم و تا عمق شیرین ترین خاطره هام ترا می جویم و همانطور می مانم

گاهی با یاد طعم شیرین لبخندت می خندم

چند وقتیست در خود غرقم

فکرم بی وقفه پیش دل توست و به افکار خودم مشغولم

و انگار نه انگار که روز از پی شب می رود و مهر در پس ماه

یادت هست آنروز مرا می گفتی قصدت آزارم نیست؟ و نمی دانستی

 که نبودت چه بد آزاریست و نگفتی که من و تو نشدیم ما ،چرا؟

یادم هست پرسیدم، که مرا داری دوست؟ و جوابی نرسید از تو به

من اما نگاهت پایین افتاد و صدایت لرزید چشم تو پر دُردانه شد و باران زد

من منتظر و هنوز منتظرم

و تو گفتی که عشق قفس نیست و بس

و اگر عاشقی و واقعی عشقت چه نیاز به زنجیر است پس؟

آخر نامه به خدا می سپرمت دلدارم و هنوز چون اول روز دوستت دارم

مرغک زیبایم                    خدا نگهدارت ...................................

پیوست: ببخشید اگر کاغذ نامه خیسه    اینجا همه جا بارانیست

 

نوشته شده در یکشنبه 89/2/19| ساعت 11:31 صبح| توسط یلدا| نظرات ( ) |


قالب رایگان وبلاگ پیچک دات نت